از مرحوم صاحب جواهر نقل شده است که اگر خداوند جان را بگیرد و سپس به تو باز گرداند و یا این که به تو بگویند که تا چند روز دیگر زنده هستی چه می کنی ؟ آیا به عبادت و نماز صرف می گذارنی یا کار دیگر انجام می دهی ؟
آن بزرگوار می فرماید که این مدت را به خدمت خلق خدا مشغول می شوم ولو اگر شده در کنار در منزل می نشینم و برای کسانی که استخاره می خواهند، استخاره می گیرم.
این سیره ای است که عالمانی چون صاحب جواهر و امام خمینی(ره) بر اساس سیره عملی الگوهای زندگی خود یعنی سیره معصومان(ع) آموخته و عمل کرده اند. امام خمینی(ره) اوج عرفان را در عمل اجتماعی و خدمتکاری مردم می دانست و به فرزندش احمد خمینی(ره) عرفان عملی را این گونه معرفی می کند:
پسرم! من چنین حالى را اگر بگویم به همه مقامات دنیوى مىدهم، باور کن. ولى هیهات، خصوصاً از مثل من گرفتار به دامهاى ابلیس و نفس خبیث.
پسرم! از من گذشته یَشِیبُ ابْنُ آدم وَ یَشُبُّ فِیهِ خَصْلَتان: الحِرْصُ وَ طُولُ الْأَمَلِ. لکن تو نعمت جوانى دارى و قدرت اراده، امید است بتوانى راهىِ طریق صالحان باشى. آنچه گفتم بدان معنى نیست که خود را از خدمت به جامعه کنار کشى و گوشه گیر و کَلِّ بر خلق اللَّه باشى که این از صفات جاهلان مُتنسِّک است یا درویشان دکاندار. سیره انبیاى عظام- صلّى اللَّه على نبیّنا و علیهم اجمعین- و ائمه اطهار- علیهم السلام- که سرآمد عارفان باللَّه و رستگان از هر قید و بند، و وابستگان به ساحت الهى در قیام به همه قُوى علیه حکومتهاى طاغوتى و فرعونهاى زمان بوده و در اجراى عدالت در جهان رنجها برده و کوششها کردهاند، به ما درسها مىدهد و اگر چشم بینا و گوش شنوا داشته باشیم راه گشایمان خواهد بود مَنْ أَصْبَحَ وَ لَمْ یَهْتَمَّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ.
پسرم! نه گوشهگیرى صوفیانه دلیل پیوستن به حق است، و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق. میزان در اعمال، انگیزههاى آنها است. چه بسا عابد و زاهدى که گرفتار دام ابلیس است و آن دامگستر، با آنچه مناسب او است چون خودبینى و خودخواهى و غرور و عُجْب و بزرگبینى و تحقیر خلق اللَّه و شرک خفىّ و امثال آنها، او را از حق دور و به شرک مىکشاند. و چه بسا متصدى امور حکومت که با انگیزه الهى به معدن قرب حق نائل مىشود، چون داود نبى و سلیمان پیامبر- علیهما السلام- و بالاتر و والاتر چون نبى اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- و خلیفه بر حقّش على بن ابی طالب- علیه السلام- و چون حضرت مهدى- ارواحنا لِمَقْدَمِه الفداء- در عصر حکومت جهانىاش. پس میزان عرفان و حرمان، انگیزه است. هر قدر انگیزهها به نور فطرت نزدیکتر باشند و از حُجب حتّى حُجب نور وارستهتر، به مبدأ نور وابستهترند تا آنجا که سخن از وابستگى نیز کفر است.
پسرم! از زیر بار مسئولیت انسانى که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه خالى مکن که تاخت و تاز شیطان در این میدان، کمتر از میدان تاخت و تاز در بین مسئولین و دستاندرکاران نیست و دست و پا براى به دست آوردن مقام هر چه باشد- چه مقام معنوى و چه مادى- مزن به عذر آنکه مىخواهم به معارف الهى نزدیک شوم یا خدمت به عباد اللَّه نمایم؛ که توجه به آن از شیطان است چه رسد که کوشش براى به دست آوردن آن. یکتا موعظه خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذیر و در آن خط سیر نما: قُلْ انَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّه مَثْنى وَ فُرادى.
میزان در اول سیر، قیام للَّه است هم در کارهاى شخصى و انفرادى و هم در فعالیتهاى اجتماعى. سعى کن در این قدم اول موفق شوى که در روزگار جوانى آسانتر و موفقیّتآمیزتر است. مگذار مثل پدرت پیر شوى که یا درجا زنى و یا به عقب برگردى.( صحیفه امام، ج18، ص، 512 تا 513
پسرم! ما که عاجز از شکر او و نعمتهاى بىمنتهاى اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است؛ چه که همه از اویند.
هیچ گاه در خدمت به خلق اللَّه خود را طلبکار مدان که آنان به حقّ منّت بر ما دارند، که وسیله خدمت به او- جلّ و علا- هستند. و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را در کام خود فرو برد. و در خدمت به بندگان خدا آنچه براى آنان پرنفعتر است انتخاب کن، نه آنچه براى خود یا دوستان خود؛ که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او- جلّ و علا- است.( صحیفه امام، ج20، ص: 154 تا 159)
امام موسی بن جعفرالکاظم(ع) می فرماید: قال الامام الکاظم علیه السّلام: اِنَّ خَواتیمَ أعمالِکُم قَضاءُ حَوائجِ إخوانِکُم والإحسانِ إلیهِمْ ما قَدَرْتُم و الاّ لَمْ یُقْبَلْ مِنْکُم عَمَلٌ؛ همانا مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی کردن به آنان در حد توانتان است و الا اگر چنین نکنید، هیچ عملی از شما پذیرفته نمی شود.(بحار الانوار، ج 75، ص 379)
بنابراین، پذیرش ایمان به عمل صالحی است که نمی توان آن را جدا از خدمت به خلق معنا کرد. از این روست که امیرمومنان علی (ع) در بیان ایمان و مفهوم آن می فرماید: : راس الایمان الاحسان الى الناس؛ اساس ایمان همان احسان به مردم است.(غرر الحکم، ج 4، ص 52)
امام صادق(ع) نیز در تفسیر ایمان خالص و واقعی می فرماید: من خالص الایمان، البر بالاخوان والسعى فى حوائجهم فى العسر والیسر؛ نیکى به برادران دینى و تلاش و جدیت براى رفع مشکلات آنان در تمام زمینه ها و در هر شرایط، برخاسته از ایمان خالص است.(بحارالانوار، ج 71، ص 317)
این که صاحب جواهر و امام خمینی این گونه بر خدمت به خلق هر چند به استخاره گرفتن اهمیت می دهند و اگر جانی را از خدا ستانیده باشند می خواهند آن را صرف مهم ترین، کلیدی ترین، بهترین، عبادی ترین و نیکوترین کار کنند، خدمت به خلق می دانند، از آن روست که امامان معصوم(ع) بر اساس آموزه های وحیانی این گونه حقیقت زندگی را می دیدند و حقیقت دینداری را تفسیر می کردند و خود بدان عمل نمی نمودند. از امام حسین(ع) روایت است که فرمود: قال الامام الحسین - علیه السلام - : اِنَّ حَوائِجَ النَّاسِ اِلَیکُم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکُم، فَلا تَمِلُّوا النِّعَم؛ درخواست های مردم از شما، از نعمت های الهی است برای شما، از این نعمت ها ملول و خسته نشوید.(بحار الأنوار، ج 74، ص 318)
البته انسان می بایست مواظبت نماید که این خدمتکار و نوکری به بردگی کشیده نشود. به این معنا که خدمت بی مزد و مواجب به معنای زدودن کرامت انسانی از خود نیست. بنابراین اگر کسی بخواهد شما را به استخدام خود در آورد و بهره کشی و استثمار نماید، می بایست هوشیار بود و خط قرمزی خدمتکاری را از بردگی باز شناخت. از این روست که در روایات و آموزه های اسلامی از واژه خدمت استفاده شده است که بیانگر اقدام شخص به عمل خیرخواهانه و نیک می باشد و هر گونه استخدام یعنی به کار گیری دیگران از شما بی مزد و مواجب دور از کرامت و شان آدمی دانسته و به شدت از آن پرهیز داده شده است. امام صادق(ع) در بیان خط قرمز و مرزهای میان خدمتکاری و بردگی می فرماید: إخْدِم أخاکَ فَإنْ إستَخدَمَکَ فَلا و لا کَرامَةَ؛ برادر خود را خدمت کن، اما اگر تو را به خدمت کشید (سوء استفاده کرد)، خدمتش نکن و وقعی بدو مگذار. (الاختصاص، ص 243)
باشد با شناخت حقیقت ایمان و اسلام، همواره در مقامی قرار گیریم که شایسته خلافت انسانی است؛ چرا که بروز و ظهور خلافت انسانی در مظهریت از ربوبیت و پروردگاری خداوند است که از نشانه های آن خدمت به خلق و آفریده های الهی و فراهم آوری بهترین شرایط برای رسانیدن آنها به کمال است و در این میان خدمت به مردم به ویژه مومنان بسیار ارزشی و گرانمایه تر از هر عملی عبادی دیگری است؛ چرا که نماز و روزه و مانند آن گام هایی برای خودسازی و رسیدن به مقام خدایی شدن و بازگشت در مسیر خدمت به خلق و دستگیری آنان است. از این روست که در سفر چهارم از سفرهای چهارگانه عرفانی، بازگشت به خلق با همراهی خالق جهت پروردگاری در میان خلق و رسانیدن آنان به کمال مطرح می شود و خداوند در آیاتی بسیار از جمله سوره عصر، تنها راه رهایی از خسران و زیان ابدی را خودسازی و دیگری سازی از طریق دستگیری به مردمان می شمارد.